دو تا خبر خوش
مبارکه مبارکه دندون هفتم مبارکه
دیروز عصر خیلی ذوق کردم چون وقتی از سرکار آمدم و شما خانه خاله بودی و من امدم آنجا و شما محیا که از روی مبل می پرید پایین تقلید میکردی و صاف می امدی پایین و میافتادی و دوباره تکرار میکردی برای اینکه حواست را پرت کنم خواباندمت روی مبل و قلقلک دادم و شما سرت را از مبل دادی پایین و مرتب میخندیدی که دیدم فک بالا سمت راست اون ته ته یه چیز سفید میزنه فکر کردم میوه است که دست کردم توی دهنت دیدم وای یه مروارید کوچک و طرف مقابلش هم ورم کرده ذوق کردم و برات ترانه مبارکه را خوندم و شما هم ذوق میکردی پس بگو بیدار شدن این چند شب و ناله کردنها و ببی اشتهای و . . . برای چه بود نفسم دوست دارم
به به! به این نظم چهار تا جلو فک بالا و دو تا جلو فک پایین و حالا دندان آسیای . هنوز بین انها اون فاصله لثه حداقل دو یا سه تا دندان باید بیاد
دوم اینکه امروز حدود ساعت هشت صبح پسر عمه شدی پس تورازن دوباره برقرار شد و به دخترها یکی اضافه شد .
اون هم مثل شما زود آمد ولی فقط چند روز زودتر و مامان جونش تا فردا شیفت بود خیلی سختش بود و چون دانشجوی اینترنی روانپزشکیه مجبور بود بره شیفت
امروز صبح بهش زنگ زدم و ورود فرشته کوچولو را از قبل تبریک بگم که به شوخی میگفت بذار آمد تکلیفم را باهاش مشخص میکنم من هم گفتم فعلاً این وروجکها دارن تکلیف ما را مشخص میکنن
بعد که زنگ زدم وای چنان گریه میکرد که نگوماشاله به این جذبه
مروارید هفتم موقعی که یک سال و چهار ماه و پنج روز داشتی رویت شد
تفاوت سنی با دختر دایی جون یک سال و چهار ماه و پنج روز و حدودا دوازده ساعته