آراد نفسمآراد نفسم، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره
آیدا نازنینم آیدا نازنینم ، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

تمام زندگی مامان و بابا

صدای دلنشین تو

1392/5/8 16:38
نویسنده : سمیه
193 بازدید
اشتراک گذاری

از روزی که به دنیا امدی و با اون صدای گریه هایت شروع کردی به ارتباط برقرار کردن و کم کم تبدیل شد به اولین صداهای که با تلاش همراه با تکان دادن دست و پاهایت بود  به چیزی مثل حرف زدن و وقتی سه چهار ماهه شدی با صدای خنده های معنی دارت بیشتر و بیشتر جلب توجه کردی  و خیلی زود با ادا کردن کلماتی نامفهوم با ما حرف زدی و هنوز از آنها استفاده میکنی و الان که با گفتن کلمات واضح روز به روز ارتباطت را با ما شدید تر میکنی و از اول اردیبهشت 92 هم  دو کلمه ای را شروع کردی و  حالا صحبت کردنت یک طرف و گاهی با گفتن کلماتی که انتظارش را ازت نداریم گاه باعث شادی بیش از بیش ما میشه

کلماتی که پسرم از اواخر اردیبهشت شروع کرده قبلا تعداد کلمات کمتر بود و بعضی ها غیر واضح

اینها بعضی از کلات واضحی هستن که میگی

عمه - عمو - مریم - محیا - امیر -پویا-ماشین ارا- ماشین بابا - ماشین آجی-بریم - بخور - افرین- برو- حسن

مفهوم بالا و پایین را متوجه میشی وقتی میخواهی از درخت انگور بچینی اشاره میکنی و میگی بالا

و وقتی بغلم هستی و میخواهی بذارمت پایین میگی پایین

خیلی گربه ها را دوست داری و بابابزرگ هم بخاطر تو گاهی بهشون غذا میده که سرگرم بشی یک شب که جگر داشتیم بابابزرگ به عشق اینکه شما هم بخوری برای گربه هم می انداخت و شما هم از توی دهنت در میاوردی و میانداختی پیش گربه و گربه هم حسابی خوش بحالش شدنیشخند

گربه که از دیوار میره بالامیگی ب او رف بالا گربه رفت بالا

و بخوام حواست را پرت کنم میگم بریم بو و شما تقریبا کنار میایی و تا الان از هیچ چیز نترسوندمت ولی خودت کلا از نزدیک شدن به گربه و سایر جانداران مثل مرغ و پرنده ها می ترسی و هیچ وقت تنها روی حیاط یا اتاق که آشنای باهاش نداشته باشی نمیری و همیشه با کسی میری یا میخواهی که باهات بیان

چه صدا کنم و یا چیزی متوجه نشی هر دو را با کلمه چی جواب میدی

صدا میزنم آرادجون شما میگی چی

میگم بریم حموم یا بریم دد باز میگی چی

وقتی میام بهت میگم سلللللللللللللللللللاممممممممممم و شما هم کشیده جواب میدی مثل خودم

بهت میگم بگو بله و تکرار میکنی و وقتی دوباره ازت سوال میکنم دوباره میگی چی

 

میگم بریم خونه خاله جمیله میگی ناصر میگم بریم ناناز میگی ناصر و وقتی خاله را می بینی دیگه ول کن نیستی میخواهی باهاش بری و اون هم گاهی باید قایمکی بره بیرون و بیشتر وقتا با خودش میبره

به محمد حسین میگی م سن و امشب خونه عمه جان میگم برو محمد رفتی در اتاقش و میزنی به در و میگی م سن و دوباره صداش میکنی امیر

شی شی = شکلات

قو قو = تخم مرغ

اخواب =بخواب

اشین =بنشین

بیم = بریم

عمه = عمه

عمه = انبه

سی = سیب

اولو = هلو

عموم = حموم

کش = کفش

ق قب=عقب

قا قا = کارد

امروز هم بردمت روی حیاط آب بازی تا شاید صبحانه هم بخوری و حسابی آب بازی کردی و لباست را هم با دقت شستی

 

 

 

کمی که خسته شدی گفتی اشینم ایجا یعنی بنشینم اینجا لبه وان

 

 

 

 الان هم بیدار شدی و مرتب نق میزنی و من هم روزه بی سحری دارم و حسابی گرسنه و همه با یه تلفن بدموقع بیدار شدیم و الان نخ دندان را باز کردی ازت گرفتم و گذاشتم توی کشو و پام جلوی کشوست شما پای منرا میکشی یکبار میگی پا یکبار میگی دس و دوباره بهم میگی عق یعنی پات را بردار. ای شیطون وروجک که گاهی خیلی سمج میشی

 

خدایا به برکت ماه رمضان بهترینها را برای پسرم رقم بزن آمین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان آروین (مریم)
9 مرداد 92 7:53
کارها و حرف زدنهای آرادخان خیلی بامزه شدند . آدم میخواد درسته قورتش بده ...
از طرف من هزار تا برای آرادخان


مرسی خاله انشالله شیرین زبونی های آروین جون
عمه فرزانه
9 مرداد 92 18:53
وقتی عمه رو میگی انگاردنیارو بهم میدن خیلی دوست دارم عزیزمی


منم دوست دارم عمه جان با حال من
مرجان مامان اران
15 مرداد 92 3:28
ای جانمم ماشالاااا چقدر جیگر شدییی خوشگلممم با این حرف زدن با مزتتتتتتتتتتتتتتت
ببخشید دیر میام پیشتون عزیزمم شرمنده


قربونت خاله جان انشالله به زودی حرف زدن آران جون
لطف داری با این حالت
فاطمه جون(دختر عمه)
2 شهریور 92 19:26