بدون عنوان
یکشنبه ١٦ مهر با مامانم رفتیم مراسم عروسی یکی از اقوام و آرادکوچولو را گذاشتم روی میز، پسرنازم خیلی دوست داره شلوغی را موقع پخش موسیقی مدام دست میزد و دوهفته است که میرقصه کمی پاش راتکان میده و هر دودستش را میچرخاند. قربون رقصیدنت که خیلی نازتر میشی خلاصه آرادخان بشقابی را که جلویش بودو باهاش بازی می کرد از دستش افتاد روی زمین واین شروع بازیگوشیش بود یاد گرفت و وسایل روی میز را یکی یکی می انداخت زمین و سریع خم میشد و نگاه میکرد ببینه چه میشوند و پایین میز شده بود ازنی نوشابه تا دستمال و کاغذ و. . . شب یک بشقاب که اول انداخته بود را شکست ...
نویسنده :
سمیه
12:16