آراد نفسمآراد نفسم، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره
آیدا نازنینم آیدا نازنینم ، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

تمام زندگی مامان و بابا

عشق پسرکم

1392/5/4 15:08
نویسنده : سمیه
354 بازدید
اشتراک گذاری

 

پسر نازم , گل زندگیم نفسم عشقم , دوستت دارم با تمام وجودم , چراغ خونمون که با وجودت پربرکتت تمام زندگی من و بابای را شاد کردی دوستت داریم همه زندگی ما

عزیزم کلاً عشق ماشین و وسایل نقلیه که هر وقت بیرون میریم با اون لحن زیبایت هر ماشینی رل که می بینی نشون میدی و میگی ماشین و اگر ماشین بزرگ باشه که با تعجب نگاهش میکنی دیروز داشتیم توی بلوار میرفتیم یه دونه جرثقیل دیدی با تعجب نگاهش میکردی و با عبور ما هنوز نگاهت را ازش بر نمیداشتی

توی خونه هم که فقط یا ماشین بازی یا داری با سه چرخه ات بازی میکنی من هم برات قطارت سیسمونیت را باز کردم و شما الان هر وقت میخوایش بهم میگی مامان دو دو جیش جیش  و من که میرم برات میارم شما سریع قبل از اومدن من از توی اتاقت میری بالای نشیمن و فقط نگاه میکنی و صداش را در میاری و حرف میزنی و وقتی من خاموشش کردم میایی پایین کلاً با وسایل متحرک و کنترلی که برات طبیعی نیستن میونه خوبی نداری

اینجا قطارت در حال حرکته

 

و شما هم رفتی از بالا و با فاصله نگاهش میکنی

 

و وقتی خاموش شد نوبت شماست که . . .

این هم هواپیمای سیسمونیته که کار نمیکرد و خیلی وقته بازش کردیم و شما هم گهگاهی باهاش بازی کردیم و بابات روز چهارشنبه 2 مرداد بازش کرد و یه سیم ازش قطع شده بود که درستش کرد موقع خرید سالم بود احتمالا ضربه خورده بود و عکس العملت در مقابل هواپیما بهتره شاید دلیلش اینه که چند وقت بدون باطری بوده و شما باهاش بازی کردی ولی با این همه موقعی که میخواهی باهاش بازی منی صدا میکنی و از من یا بابای میخواهی که کنارت توی پله ها بنشینیم

 

 

قالیچه را جمع کردم که هواپیمات حرکت کنه

 

و باز کمی بعد . . .

 

 

قشنگم هر وقت هم که کامپیوتر روشن باشه شما مینشینی روی صندلی و میگی تبلود یعنی برام آهنگ تولد اندی را باید برات بذارم و همزمان عکسهای تولد خودت یا پویا یا فاطمه و یا نادیا را که روی کامپیوتر هست نشانت بدم و شما بچه ها را به اسم صدا کنی و من را حسابی خسته میکنی

اینجا بهت گفتم آرادجون بیا نقاشی کنیم و جالبه مداد رنگیهایت که داخل کشوی بالا بود روز قبل که جلوی کامپیوتر بودی برداشتی و من هم ندیدمشان ولی وقتی بهت گفتم نقاشی و رفتم که خودکار بیارم دیدم شما داری از داخل کشوی پایین کمدت مدادرنگیها را بیرون میاری وای که چقدر ناز و خوردنی هستی خیلی خوشم آمد از کارت که خودت رفته بودی و کنار کتابهایت جا داده بودی

 

مداد را هم به دست چپ میگیری احتمالا شما هم به مامان و بابات رفتی آخه من و بابای هردومون چپ دست هستیم

 

 

 

 

دوباره  مدادها را توی جلدش و داخل کشو گذاشتی عزیزم

آفرین به پسر مرتبم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان آروین (مریم)
5 مرداد 92 7:16
قربونش برم که اینقدر عاشق وسایل نقلیه است .... ایشالاه در آینده صاحب همشون باشی گلم ......
وای سمیه خانم ما هرچی تو خونه گم میکنیم به آروین بگبم سریع برامون پیدا میکنه ....... بچه ها از همه جای خونه سراغ دارن مخصوصا وسایلهای مربوط به خودشون ....


انشالله عزیزم ماشالله به آروین خان باهوش که جای همه وسایل را میدونه
فاطمه جون دخترعمه
20 مرداد 92 17:39
[hr

خوشکل خانم دستت درد نکنه ممنون که به من سر زدی بوس برات دختر عمه جون