دلم گرفته . . .
پسر نازم با این اتفاق و دیدن هر لحظه زخمت دلم میگیره و حس دلتنگی و ناراحتی شدید میاد سراغم و عذاب وجدان رهام نمیکنه و خودم را مقصر میدانم دست خودم نیست میدانم اگه من هم بودم این اتفاق میافتاد چون این راهرو را روز شاید 20 بار ازش عبور میکنی و لی اینبار چی شده و با این شدت بهش خوردی فقط و فقط یه بدبیاری برای همه ما و خصوصاً خودت بوده و مامان بزرگ که خیلی بهش استرس وارد شده
عزیزم خیلی بی حواس میدوی و اصلا به اطرافت توجه نمیکنی همیشه همه از دویدنت هراس و دلهره دارن و توی بی خیال و شادمانه و رها با شیطنت های خاص خودت میدوی فقط و فقط خدا تو را حفظ کنه کبوتر کوچولوی من
مامان جون دیروز ساعت 12 رفتیم برای باز کردن روی زخمت وقتی رسیدم همکار که بازش کرد دیدم 6 -7 تا بخیه خوردی دلم از حال رفت خیلی ناراحت شدم و داشت میگفت شانس اوردی تا استخون مشخص شده بود و روی سطح استخون هم (که اصلاحش را بکار می برد) خراشیده شده و وقتی اشکهای من را و علامت خاله جان را دید حرفش را قطع کرد
عزیز دلم خیلی عذاب وجدان دارم و از درون ناراحتم وقتی تنها میشم گریه میکنم دلم برات میسوزه ولی هیچکار نمیتونم بکنم و خودم را سرزنش میکنم که شاید اگه من کارمند نبودم پسر کوچولوم راحتتر بود ولی همه میگن تو مقصر نیستی این اتفاقها برای همه میافته عمه جانها که دیروز آمدند عیادتت کلی از این اتفاقها تعریف میکردن که همه به خیر گذشته بودند
واقعاً همینطوره فقط و فقط خداوند شما فرشته کوچولوها را از خطر حفظ کنه از دست ما چیزی بر نمیاد
سرت باند پیچی یود و میامد جلوی چشمت بازش کردیم و از این کلاه کشی ها زدیم
دیروز صبح وقتی از خواب پا شدی قربونت برم که بی حالی عزیزم
دیروز وقتی از بیمارستان آمدیم
داری برای خودت صدقه میندازی الهی همیشه از بلایا دور باشی نفسم
امروز هم حمامت کردیم و زخمت را با صابون شستیم توی حمام صدا میکنم مادر و شما هم صدا میکنی ماهر
من که نگام به زخمت میافته دلم از حال میره و یه حس بدی سراغم میاد و خیلی دلم برات میگیره عزیز مامان چقدر تو مظلومی
من با این زخم چه کنم خدا کنه اثرش نمونه که هر وقت ببینم یادم میاد
دیروز وقتی که از بیمارستان آمدیم برای نهار رفتیم خونه بابابزرگ همین که وارد شدیم علامت میدادی به دیوار و بعد با پات بهش لگد میزدی
دیشب هم موقعی که خوابیدی چسب را باز کردم تا روی زخمت باز باشه چون دیروز میگفتند روش رو باز کن ولی من گفتم نه آراد بهش دست میزنه و دیشب را نمیدانم چرا مرتب بیدار میشدی و یا می ایستادی و گریه میکردی و امروز هم از دور بهش علامت میدی میگی مامان این چیه میگم آخ شده و زخمه
عزیزم هنوز سرفه ها و آبریزش بینیت خوب نشده و این هم نگرانم میکنه و حس خستگیم را زیاد و زیادتر میکنه
خداوندا امیدوارم این زخم و اثرش خوب شه و دیگه هیچ زخمی روی بدن ناز و دل مهربون پسرکم نشینه و همیشه مراقبش باش آمین یا رب العالمین